ذکر مصائب حضرت زینب سلام الله علیها در کاخ یزید
هرگز نـدیده اند به عالـم، زن، ایـنچـنـین خون خوردن، آن چنان و سخن گفتن، اینچنین در قصر ظالمان به تظلّم، که دیده است؟ شیر آفـرین زنی که کند شـیـون اینچنین زنـدان به بـوی نـافـله خـود بـهشت کرد زیـنب، چراغ نالـه کـند، روشن اینچنین هـرگوشه اش، پناه یتیمی دگر شده است آری، بـود کـرامـت آن دامـن ایـنـچـنـین پیش حسین، اشک و به قصر یـزید لعن با دوست آنـچـنان و بَرِ دشـمـن ایـنچنین گفت آنـچـنـان ظـریف، حدیث جـمال را در چشم ظالمان که کند سوزن، اینچنین دردشت دید آن تن دور ازسر، آن چنان بر نیزه خواند آن سردوراز تن، اینچنین آه ای سر حـسیـن! چو مـه در پی توأم خورشید من! به شام مرو بی من، اینچنین ازخون، حجاب صورت خود کرده، یا حسین جُز خواهرت که دیده به عفّت، زن اینچنین؟ |